کاش می آمدی ......تا خزان قلبم را با نگاهی گرم وزیبا پر از جوانه کنی  ........ کاش می آمدی  تا  من بغض سالهای فراق تو را بشکنم .......چراکه این روزها آسمان دلم ابری است ......

ی نشاط نسیم ها از بوی زلف هایت .......

انعطاف ابرها از ابروهایت .....

زمین باران خورده از دوریت ......

ای رودخانه ی مهتاب من ..........

ای شور من ؛عشق من...................

قطره ای از اشک های تو دریاست ........

نام دیگرتو وفاست .....................................

سکوتت برکه ی آینه هاست ................................

شعرهایم با یاد تو سماعی صوفیانه دارند.......

پلکهای تو بویدنی .........

مجموعه ی شعر من بی تو پریشانی.............

ای کوکب همه ی تاریکی ها ......

ای درخت چکامه وگفتگوی من .......

ای گل زیبای همه ی پروانه ها ...........

تو همان گیسو درازشب یلدایی من هستی .......

ای نگاه تو صاعقه ؛وچشمانت آبگونه ی مهتاب .......

غزل عشق ؛تو ناب ترین شعری است که من می سرایم ........


این روزها؛ مرا درکجای خاطراتت پنهان کرده ای که قلمم از نوشتن غزل های عاشقانه هم برای تو عاجز است........کاش احساس روزهای دلتنگی مرا می شنیدی چراکه دلم این روزها برای وصال تو به قاب سکوت مشت می زند........ برای دیدار با تو همیشه به تماشای ماه وآسمان می روم ........بیا و اندکی مرا در خاطراتت  جستجو کن.....چراکه من  اینگونه سزاوار فراموشی نبودم......